کلاغ

هرچه می روم نمی رسم ،گاهی با خود فکر می کنم نکند من باشم کلاغ آخر

قصه ها

وقت ندارم

من برای متنفر بودن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم، 

زیرا درگیر دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند.

بار آخر

بار آخر، من ورق را با دلم بر میزنم! 

 بار دیگر حکم کن! 

 اما نه بی دل! 

 با دلت، دل حکم کن 

 حکم دل: 

هر که دل دارد بیندازد وسط ! 

تا که ما دل هایمان را رو کنیم! 

 دل که روی دل بیفتد، 

 عشق حاکم می شود! 

 پس به حکم عشق بازی می کنیم! 

 این دل من ! 

رو بکن حالا دلت را...! 

دل نداری؟ 

بر بزن اندیشه ات را...! 

حکم لازم : 

دل گرفتن! 

 دل سپردن! 

 هر دو لازم! 

 عشق لازم!

عشق

کوچک باش و عاشق... 

که عشق می داند آیین بزرگ کردنت را .

بگذار عشق خاصیت تو باشد، 

نه رابطه خاص تو با کسی 

 (حضرت زردتشت)

کوروش کبیر

دختری به کوروش کبیر گفت: 

 من عاشقت هستم. 

کوروش کبیر گفت: 

لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است و  

پشت سره شما ایستاده، 

دخترک برگشت و دید کسی نیست. 

کوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمی کردی!