من برای متنفر بودن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم،
زیرا درگیر دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند.
بار آخر، من ورق را با دلم بر میزنم!
بار دیگر حکم کن!
اما نه بی دل!
با دلت، دل حکم کن
حکم دل:
هر که دل دارد بیندازد وسط !
تا که ما دل هایمان را رو کنیم!
دل که روی دل بیفتد،
عشق حاکم می شود!
پس به حکم عشق بازی می کنیم!
این دل من !
رو بکن حالا دلت را...!
دل نداری؟
بر بزن اندیشه ات را...!
حکم لازم :
دل گرفتن!
دل سپردن!
هر دو لازم!
عشق لازم!
کوچک باش و عاشق...
که عشق می داند آیین بزرگ کردنت را .
بگذار عشق خاصیت تو باشد،
نه رابطه خاص تو با کسی
(حضرت زردتشت)
دختری به کوروش کبیر گفت:
من عاشقت هستم.
کوروش کبیر گفت:
لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است و
پشت سره شما ایستاده،
دخترک برگشت و دید کسی نیست.
کوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمی کردی!