مترسک

مترسک آنقدر دست هایت را باز نکن... 

کسی تو را در آغوش نمی گیرد... 

ایستادگی همیشه تنهایی دارد

من و تو

ما هردو احمقیم ،من که تمام  روزهای این سال کویری را در انتظار باران بودم و تو که همین یک روز بارانی را با چتر از کنارم گذشتی...

خنده ی تو

وقتی می خندی زنبور های عسل راه کندوهایشان را گم می کنند...

باران

اگر باران ببارد ،باز می آیم درون کوچه ی امید،و از ترکیب دستانم برایت چتری می سازم،مبادا قطره ای باران بیازارد نگاه مهربانت را...

سنجاقک

مهربانیت آنقدر زیباست که سنجاقکی بدون ترس بر روی کف دستانت آب خواهد خورد.