-
ادعا
جمعه 25 مردادماه سال 1392 17:26
بی ادعا بر عشقمان ماندم،تو بگو با کوله بار ادعایت کجا رفته ای ...!
-
قلم
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1392 00:54
کاش این قلم نشانی تورا می نوشت نه در به دری مرا
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 23:12
اگر تنهاترین تنها شوم باز هم خدا هست.تو این چند وقته فهمیدم نه تنها الان بلکه در تمام طول عمرم تنها بودم خیلی تنها.واقعا هیچوقت هیچکس تا آخر همراه نبوده و نیس.به قول یارو دیگه به دنبال همراه اول نیستم،این روزها همه همراهند.باید به دنبال همراه آخر گشت.امروز نشستم به سال هایی از عمرم که گذشته فکر کردم دیدم واقعا تنهای...
-
ترک
سهشنبه 26 دیماه سال 1391 00:56
تو ترک کرده ای ،مرا به تخت می بندند...
-
رمز
جمعه 15 دیماه سال 1391 21:20
من رمز پیروزی را نمی دانم... ولی رمز شکست این است که... سعی کنی همه را راضی کنی... بیل کاذبی
-
سر حد مرگ
جمعه 15 دیماه سال 1391 21:19
"تاسرحد مرگ متنفر بودن" تاوانی است که برای "تا سرحد مرگ دوست داشتن" می پردازید. عشق و نفرت دو انتهای آونگ زندگی هستند که اگر زیاد به کرانه ها بچسبید ، این هردو احساس را در زندگی تجربه خواهید کرد.
-
تبر
جمعه 24 آذرماه سال 1391 02:10
درخت ، دلتنگ تبر می شود وقتی پرندگان، سیم برق را به او ترجیح می دهند...
-
مرده ام
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1391 00:55
و آنقدر مرده ام که هیچ چیز دیگر مرگ مرا دیگر ثابت نمی کند افسوس من مرده ام و شب هنوز هم گویی ادامه ی همان شب بیهوده است
-
این راهرو
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1391 13:04
از این راهرو یک نفر رد شده ، که عطرش همونه که تو میزنی... برای به زانو درآوردنم ، تو از مرگ حتی جلو میزنی... از این راهرو یک نفر رد شده ، مثل وقتایی که تو ناراحتی... نفس میکشم با تمام وجود ، عجب عطر خوبی زده لعنتی... یه جوری دلم تنگ میشه برات محاله بتونی تصور کنی... گمونم نمیتونی حتی خودت جای خالیتو تو دلم پرکنی......
-
حساسیت
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 01:50
نمی دانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند،می گویند حساسیت فصلی است!!!آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم
-
نفس
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 11:42
گاهی دویدن برای رسیدن به کسی ،نفسی برای ماندن در کنار او باقی نمی گذارد...!
-
باران
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1391 18:18
بغض هایم را به آسمان سپرده ام ، خدا به خیر کند باران امشب را .
-
درد من
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1391 03:29
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهی ها نیست که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است
-
حال ساده
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1391 10:31
از ماضی ها و مضارع ها خسته ام،دلم برای یک حال ساده تنگ شده است
-
کاسه ی آب
یکشنبه 27 فروردینماه سال 1391 11:22
آنکه می رود نمی داند اما آنکه بدرقه می کندخوب می داند کاسه ی آب معجزه نمی کند
-
گمان
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1391 10:25
چه ساده بودم که گمان می کردم دورم می گردند،کسانی که دورم میزنند
-
واژه
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1391 11:55
به دنبال واژه نباش کلمات فریبمان می دهند!وقتی اولین حرف الفبا سرش کلاه برود باید فاتحه کلمات دیگر را خواند!!!
-
پای خسته
شنبه 19 فروردینماه سال 1391 09:56
چگونه می توان به زخم های پای خسته گفت :تمام راه رفته اشتباه بوده است!
-
مترسک
شنبه 20 اسفندماه سال 1390 14:18
مترسک آنقدر دست هایت را باز نکن... کسی تو را در آغوش نمی گیرد... ایستادگی همیشه تنهایی دارد
-
من و تو
جمعه 19 اسفندماه سال 1390 02:49
ما هردو احمقیم ،من که تمام روزهای این سال کویری را در انتظار باران بودم و تو که همین یک روز بارانی را با چتر از کنارم گذشتی...
-
خنده ی تو
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1390 23:52
وقتی می خندی زنبور های عسل راه کندوهایشان را گم می کنند...
-
باران
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 22:18
اگر باران ببارد ،باز می آیم درون کوچه ی امید،و از ترکیب دستانم برایت چتری می سازم،مبادا قطره ای باران بیازارد نگاه مهربانت را...
-
سنجاقک
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 22:15
مهربانیت آنقدر زیباست که سنجاقکی بدون ترس بر روی کف دستانت آب خواهد خورد.
-
درد من
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 02:23
این که من می کشم درد بی تو بودن نیست،تاوان با تو بودن است.
-
ستاره
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 20:35
گفتند ستاره را نمی توان چید و آنان که باورشان شد،برای چیدن ستاره حتی دستی دراز نکردند،اما باور کن که من به سوی زیباترین و دورترین ستاره دست دراز کردم،هرچند دستانم تهی ماند اما چشمانم لبریز از ستاره شد...
-
کفش هایم
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 20:31
کفش هایم که جفت می شود دلم هوای رفتن میکند،من کودکانه آماده ی رفتن می شوم بی آنکه فکر کنم چه کسانی دل تنگم می شوند
-
بارون
جمعه 12 اسفندماه سال 1390 20:23
هر وقت بارون بارید دستاتو جلو بارون بگیر،اگه به اندازه ی قطره هایی که گرفتی دوسم داشتی بدون به اندازه ی قطره هایی که نگرفتی دوستت دارم...
-
نوشتن
پنجشنبه 11 اسفندماه سال 1390 01:02
نوشتن از نبودنت بهم کمک نمی کنه، هیچ چیزی بعد رفتنت بهم کمک نمیکنه،نوشتنت رو معنی عمیق و ناب واژه ها،پیچیدنت به حرم استعاره ها بهم کمک نمیکنه.هیچ چیزی بعد رفتنت بهم کمک نمیکنه،خط زدن نوشته هات،سوزوندن ترانه هات،بغضهای تلخ بین روز،شب گریه های بی صدا بهم کمک نمیکنه.........حتی دیگه اومدنت بهم کمک نمیکنه.
-
دوست من
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 12:23
دوست من یادت ...پرچم صلحی است میان شورش این همه فکر...
-
کرکس
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 12:21
کرکس ها شاعر می شوند ،وقتی پلنگ،روی پوست آهو به بچه هایش نقاشی یاد می دهد...